«بسْم الله الرحْمن الرحیم» بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان
«ص» راست گفت الله راست گفت محمد (ص)، «و الْقرْآن ذی الذکْر (۱)» باین قرآن باشرف با بیان.
بل الذین کفروا ایشان که کافر شدند، فی عزة و شقاق (۲) در زور کین و حمیت و ستیزاند و برگشتن از راه صواب.
کمْ أهْلکْنا منْ قبْلهمْ منْ قرْن چند هلاک کردیم پیش از قریش از گروه گروه جهانداران، فنادوْا بانگ در گرفتند، و لات حین مناص (۳) نیست هنگام بازگشتن و گریختن.
و عجبوا بزرگ آمد ایشان را و شگفت داشتند أنْ جاءهمْ منْذر منْهمْ که بایشان آمد آگاه کنندهاى هم ازیشان مردى همچون ایشان، و قال الْکافرون هذا ساحر کذاب (۴) ناگرویدگان گفتند نیست این مگر جادوى دروغ زن.
أ جعل الْآلهة إلها واحدا گفتند این مرد خدایان را همه با یکى آورد، إن هذا لشیْء عجاب (۵) این چیزیست سخت شگفت.
و انْطلق الْملأ منْهمْ رفتند سروران و مهتران ایشان، أن امْشوا و اصْبروا على آلهتکمْ با یکدیگر گفتند روید و بر خدایان خود شکیبا باشید، إن هذا لشیْء یراد (۶) این چیزیست که بما میخواهند و مکرى که بر ما میسازند.
ما سمعْنا بهذا نشنیدهایم این سخن، فی الْملة الْآخرة در کیش پسینه، إنْ هذا إلا اخْتلاق (۷) نیست این مگر دروغى فرا ساختن
أ أنْزل علیْه الذکْر منْ بیْننا باش این پیغام و این ذکر راست بوى فرو فرستادند از میان ما؟ بلْ همْ فی شک منْ ذکْری دروغ نیست که ایشان در گمانىاند از سخن من، بلْ لما یذوقوا عذاب (۸) دروغ نیست که ایشان انیز نچشیدهاند عذاب من.
أمْ عنْدهمْ خزائن رحْمة ربک یا نزدیک ایشان است خزینههاى بخشایش خداوند تو، الْعزیز الْوهاب (۹) خداوندى بزرگ توان فراخ بخش.
أمْ لهمْ ملْک السماوات و الْأرْض و ما بیْنهما یا پادشاهى آسمانها و زمینها و آنچه آن میان ایشانراست، فلْیرْتقوا فی الْأسْباب (۱۰) گوى تا برانند در درهاى آسمان.
جنْد ما هنالک این سپاه که ایدراند از دشمنان تو، مهْزوم من الْأحْزاب (۱۱) هم سپاهىاند چون سپاههاى دشمنان پیغامبران پیش از تو باز شکستنى و برتاختنى.
کذبتْ قبْلهمْ دروغ زن گرفت پیش از قریش، قوْم نوح و عاد و فرْعوْن ذو الْأوْتاد (۱۲) قوم نوح، نوح را و عاد، هود را و فرعون آن کشنده بمیخ بند دروغ زن گرفت موسى را، و ثمود و قوْم لوط و أصْحاب الْأیْکة و ثمود، صالح را و قوم لوط لوط را و اصحاب ایکه، شعیب را، أولئک الْأحْزاب (۱۳) ایناند آن سپاههاى پیشینان.
إنْ کل إلا کذب الرسل نبود از ایشان کس مگر که پیغامبران مرا دروغ زن گرفت، فحق عقاب (۱۴) تا سزا گشت و کردنى و رسانیدنى سرانجام بد نمودن من ایشان را.
و ما ینْظر هولاء چشم نمىدارند اینان، إلا صیْحة واحدة مگر یک بانگ، ما لها منْ فواق (۱۵) که از آن هیچ بر آسودن نه.
و قالوا ربنا و گفتند خداوند ما، عجلْ لنا قطنا فراشتاب ما را بهره ما، قبْل یوْم الْحساب (۱۶) پیش از روز شمار.
اصْبرْ على ما یقولون شکیبایى کن بر آنچه ایشان میگویند. و اذْکرْ عبْدنا داود و یاد کن رهى ما را داود، ذا الْأیْد مرد با نیروى در پرستگارى ما إنه أواب (۱۷) که او پرستگارى بود خداى ستاى با خداى گردنده.